loading...
سایت تفریحی | ویکی آپ
ESMAIL بازدید : 91 یکشنبه 01 دی 1392 نظرات (0)

kids2011 اعترافات جالب و خنده دار

.

اعتراف میکنم , یکی از تفریحات من تو دوران بچگی این بود که اب بریزم رو بخاری

صدای “تسسس” بده خرکیف بشم icon neutral اعترافات جالب و خنده دار

*******************************

یکی از بزرگترین دلهره های زندگی من اینه که :
تو مهمونیا وقتی دارن بشقاب ته دیگو دست به دست میچرخونن بهم نرسه

*******************************

یکی از دغدغه های دوران مدرسه م روز اول مهر و روز بعد از تعطیلات نوروز این بود که نمیدونستم شیفت صُبم یا بعد از ظهر!!!
دهه ی شصت و هفتاد کیا یادشونه؟!!:)

*******************************

اعتراف می کنم چند وقت پیش کامبیز دیرباز رو تو ماشینش دیدم
اومدم بگم شما کامبیز دیربازی؟
گفتم شما کامباز دیربیزی !!!
خودش از خنده با کله رفت تو فرمون !!!
:)))

*******************************trans8 اعترافات جالب و خنده دار

اعتراف می کنم بچه که بودم کلید خونمونو بر می داشتم رو یه کاغذ هم یه نقشه می کشیدم
می بردم تو باغچمون خاک می کردم بعدا خودم می رفتم پیداشون می کردم میگفتم نقشه گنجه اینم کلید صندوقشه !!!

*******************************

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم فکر مبکردم وقتی بچه تو اتاق عمل به دنیا میاد اون کسی که تشخیص میده که بچه دختره یا پسر کلی مراحل درسی رو طی کرده و واسه خودش متخصصیه که تونسته جنسیت بچه رو تشخیص بده.

*******************************

من اعتراف میکنم مدرسه شروع نشده مانتو شلوارمو هرروز هرساعت یه بارمیپوشم یه چرخی جلوآینه میزنم چندتامدل میدم میرم
نزدیکه کلا پاره بشه
شماهم اینطورین عایااااااا
یامن برم خودمو ب دکتری چیزی معرفی کنم؟=_=

*******************************

اعتراف میکنم بچه که بودم روسری های گلدار مامانمو میزاشتم رو میز اب میریختم روشون که گلاش بزرگ شن!!

*******************************

اعتراف می کنم بچه که بودم تا ۶ سالگی وقتی سرمو می ذاشتم رو بالش که بخوابم
نبض روی شقیقه هام صدای تیک تیک می داد و منم نمی فهمیدم که نبضم داره می زنه
فک می کردم بالشتم کرم داره وقتی سرمو میذارم روش کرم ها اون تو رژه
می رن !!!

*******************************

با خانواده نشستیم داریم تام و جری نگاه میکنیم! گربه هه ساعت کوک میکنه میخوابه بعد موشه نمیزاره بخوابه تا صبح میشه و ساعت زنگ میزنه. مامانم میگه:خالی بندی رو ببین! آخه گربه برا چی ساعت کوک میکنه؟! سرکار میخوای بری؟ مامان بزرگم میگه:نه خیر! بعضی از حیوونام دین و ایمون حالیشونه! برا نماز صبح کوک کرد ! من o_O مامانم:)) تام icon neutral اعترافات جالب و خنده دار جری icon neutral اعترافات جالب و خنده دار

*******************************

اعتراف میکنم سال پنجم ابتدایی روز ۲۲ بهمن همه ی بچه ها توی حیاط جمع بودیم آقا من رفتم دستشویی .چند لحظه بعد بچه ها شروع کردند شعار دادن و سروصدا منم از توی دستشویی بلند بلند شعار میدادم که : مرگ بر آمریکا و مرگ بر شاه و خلاصه هر چی که بلد بودم .نمیدونم چجوری یهو بچه ها ساکت شده بودن و من نفهمیده بودم .حالا تصورشو بکنید همه ساکت بودند فقط یه صدای نا هنجاری از توی دستشویی شعار میداد .یه لحظه ساکت شدم و فهمیدم مدرسه ساکته.اونجا بود که عمق فاجعه رو درک کردم.خلاصه یه تنبیه حسابی متحمل شدم.

*******************************

…..یکی از مزیت های اینکه یه خواهر دوقلو که تو یه دانشگاه دیگه درس

میخونه اینه که میتونی لباسای همدیگرو مشارکتی بپوشی …

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
آمار سایت
  • کل مطالب : 192
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 27
  • بازدید امروز : 29
  • باردید دیروز : 39
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 748
  • بازدید ماه : 2,798
  • بازدید سال : 13,195
  • بازدید کلی : 106,193